کنگو-خط تولید نوشابه ۱۰۰۰۰ بشکه در ساعت
در اواخر تابستان سال 2019، من در کارگاه مشغول تنظیم دقیق یک دستگاه قالبگیری وزشی کاملاً خودکار 6000 بطریای بودم که به تازگی رسیده بود، که ناگهان تلفنم زنگ خورد. وینسنت بود که از خارج از کشور تماس گرفته بود. محیط پشت سرش پر از صدا بود، آمیخته به سخنان مردم و غرش یک دمنده هوای فشرده، اما هیجانش به وضوح قابل تشخیص بود: “حدس بزن الان تو انبار به کدام ردیف رسیدم؟ خط 5000 بطریای که سال گذشته خریدی حالا روز و شب در حال کار است —و هنوز هم ’نمیتواند با کامیونهای آبرسانی همگام شود. ”
پس از قرار دادن گوشی، نتوانستم از لبخند زدن دست بردارم و به یاد آوردم که چگونه او برای اولین بار در سال 2018 وارد کارخانه ما شد. در آن زمان فقط سومین سال من در این صنعت بود و من در اتاق پذیرایی صاف نشسته بودم و نقشه تازه بازبینیشده خط تولید را در دست گرفته بودم. او با یک جلیقه کار قدیمی، به پایه یک بطری نمونه اشاره کرد و پرسید، ’اگر این منحنی را نیم میلیمتر تغییر دهیم، چقدر ماده میتوانیم صرفهجویی کنیم؟ “اگر این منحنی را نیم میلیمتر تغییر دهیم، چقدر ماده میتوانیم صرفهجویی کنیم؟ ”بعداً فهمیدم که کارخانه آب محلی کوچکی که مالش بود، تازه از سختترین روزهای خود گذر کرده بود. او بودجه خود را تا حدّاکثر کشیده بود تا دستگاه تولید ۵۰۰۰ بطری را تأمین کند —در حالی که بطریهای آب فروختهنشده در گوشه انبار انباشته شده بودند و یک طرح دستی گسترش کارخانه روی دیوار دفترش آویزان بود.

در بهار ۲۰۲۰، در اوج همهگیری، پیامهایش تعیّن یک پیشگام را داشت. ’در یک ویدئو، او بر روی قطعه زمینی ترازشده ایستاده بود و دستگاه قالبگیری دمشی که ما سال قبل تحویل داده بودیم، به آرامی در پسزمینه زمزمه میکرد. “قفسههای آب بطریای اینجا همیشه خالی هستند، ”گفت. “پس کارخانه مجاور را خریدم. به خط تولیدی نیاز دارم که بتواند ۱۵۰۰۰ بطری تولید کند —سه برابر سریعتر از دستگاه قبلی. میتوانید این کار را انجام دهید؟ ”وقتی به کفش چرمی خیس خاکآلودش روی صفحه نگاه میکردم، ناگهان یاد بازدید اولیهاش افتادم، وقتی به آرامی دستش را روی دستگاهها در کارگاه ما کشید و زیر لب گفت، “وقتی مقیاس کار را بزرگ میکنیم، چیزی مثل این میخواهم. ”
من او را دوباره در مارس ۲۰۲۴ در نمایشگاه غذا و صنایع غذایی خلیج فارس دیدم. این بار کت و شلوار تیز و تمیزی پوشیده بود و دو مهندس هندی از دو طرفش قرار داشتند. هنگام عبور از غرفهٔ ما، روی شانهام کلاه زد و فریاد زد: “نوشیدنیهای گازدار در حال رونق هستند! یک خط تولید ۱۰۰۰۰ بطریای برای من تهیه کنید. ”تحت نور نمایشگاه، متوجه خطوط نازکی شدم که دور چشمانش پدیدار شده بود —اما وقتی لبخند میزد، دقیقاً مثل آن مرد سال ۲۰۱۸ بود که یک سفارش را در دست گرفته بود و پرسیده بود: “آیا میتوانید سریع کالا را ارسال کنید؟ ”
حالا در سال ۲۰۲۵، من و وینسنت همچنان دوست هستیم و در کنار یکدیگر در حوزههای خود به جلو حرکت میکنیم و سفری را ادامه میدهیم که سالها پیش آغاز کردیم.
